گفتگو باید عقلایی و منطقی باشد، مدار و محور گفتگو بر حسب عناصر مذکور مشخص باشد، گفتگو گران از پراکنده گویی بپرهیزند، عقل؛ منطق و عدالت چاشنی گفتگو باشند؛ قابل آزمون و استدلالی باشند؛ از جانب عقل و منطق حمایت شوند، پیام یا گفتگویی که احساسی باشد یقینا دوام و قوامی نخواهد داشت؛ و استمرار آن جزء ضرر هیچ پیامد مثبتی نخواهد داشت
عصرجهان؛یاداشت دریافتی از هادی جلالی زاده
بسم الله الرحمن الرحیم
گفتگو در مسیر بسط معرفت :
یکی از راههای رسیدن به هدف گفتگو هست؛ مسیر بسط معرفت از کانال گفتگو میگذرد؛
گفت و گو باید در فضایی آزاد و آرام و به دور از تشنّج و درگیری صورت پذیرد؛ در گفتگو باید مخاطب یا مخاطبین فرصت اظهار عقیده و رای داشته باشد؛ باور و عقیده؛ هرگز با اکراه و زور قابل انتقال نیست؛ نباید هیچ فکری را به طرف مقابل تحمیل کرد
گفتگو در زبان فارسی و نیز زبان انگلیسی، به معنی مکالمه و گفت و شنود و مباحثه به ویژه برای شناخت بیشتر و ایجاد مفاهمه آمده است؛ بدین وسیله دیالوگ در مقابل مونولوگ قرار میگیرد؛ مونولوگ به معنی تنها سخن گفتن است؛ آن هم سخن گفتن طولانی توسط یک نفر؛ و به طور مشخص سخن گفتن انحصاری، یا متلکم وحده بودن در یک مذاکره است؛ در این صورت قبل از آغاز سوت داور نتیجه از پیش معلوم و مسجل است
پیشینه گفتگو به زمانی برمیگردد که بشر سخن گفتن را فرا گرفت؛ با این حال هیچ گاه سخن گفتن را با گفتگو یکسان نمی انگارند، زبان شناسان و اندیشمندان برای زبان کارکردهای متعددی برشمرده اند، و گفتگو که عملا تافته یی از جنس سخن، کلام و گُفتار است، با دیگر انواع سخن و گُفتار تفاوت دارد
مشهور ترین گفتگو که سابقه آن به آغاز تاریخ فلسفه باز می گردد؛ دیالوگ های سقراط با هم نشینان خود است؛ سقراط همواره به همان اندازه درد آشنایی خویشتن است، که هم درد با دیگران است؛ به اعتقاد سقراط معرفت در ژرفای روح انسانها نهفته است، تنها دشواری آن این است که آن را در شخص کشف و بیدار و آشکار کنند
لذا میتوان موضوع گفتگو را چنین تفسیر نمود، که تعامل هم در درون یک جامعه و تمدّن معیّن و هم در ارتباط میان جوامع کوچک و بزرگ یک جامعه و تمدّن ها جریان می یابد؛ از این منظر از انواع گفتگو ها بین دو یا چند گروه مخالف، گفتگو میان نسل ها؛ گفتگو بین نخبگان یک جامعه؛ گفتگو میان اندیشمندان حاکم و حکومت شوندگان و حکومت کنندگان؛ گفتگو بین فرهیختگان آکادمیک و حتی غیر اکادمیک (سنتی)، گفتگو بین فرهنگ ها و ادیان؛ گفتگو میان طرف های درگیر و گفتگو بین تمدنها
حال که دانستیم دیالوگ (گفتگو) سقراطی محصول توجه ادمی به این نکته بود؛ که گفتگو به سقراط یا بهتر بگویم بشر کمک میکرد و میکند، که از یک سو معرفت خویش را رشد دهد و ان را نمایان و بیان نماید؛ و از سوی به دیگران مدد رساند تا احیانا جهل مرکب خویش را به جهل بسیط ارتقا داده، و آنگاه در مسیر بسط معرفت گام بردارند "
از نظر (هابرماس) در کتاب "رابرت هولاب" ، که در سال ۱۳۷۵ توسط دانشمند فرزانه ایرانی استاد حسین بشیریه ترجمه و توسط نشر نی چاپ شد ؛ چنین میگوید که رسیدن به وضعیت کلامی ایده ال نیازمند نقد ایدئولوژی یعنی زدودن کژی ها و اختلاف های ایدئولوژیک از پیکر ارتباط کلامی است؛ ایشان اعتقاد دارد که حقیقت ثمره گفتگو می باشد، نه یک محصولی تک ذهنی، بلکه عنصری بین الاذهانی است؛ که در گفتگو یا همان عمل کلام ظهور می یابد؛ پسحقیقت به داوری بین ذهنی وابسته است که حاصل گفتگو ها هست؛ بنابراین هابرماس نظریه گُفتاری حقیقت را در مقابل نظریه های اثباتی و تک ذهنی مطرح میکند؛ لذا نظریه های تک ذهنیحتی اگر مثبت هم باشند اما در بعضی جاها معظل و مضر به حال جامعه هستند؛ به عنوان نمونه مثالی از برخورد امیر المومنین ( ع) با یک یهودی را ذکر می نمایم؛ حضرت علی (ع) در یکی از مناظرات خود با یک یهودی به این نکته توجه میکند، و قبل از ورود به گفتگو و پاسخگویی به سئوالات وی؛ او را مخاطب قرار میدهد؛ حضرت علی (ع) شرط کرد، یا اخا الیهود .... تقولو معی عدلا مخلصا .. ای برادر یهودی با یک شرط با تو وارد گفتگو میشوم ؛ گفت چه شرطی؟ حضرت علی (ع) فرمودند با من بر مبنای عدل و اخلاص سخن بگویی؛ پس از پذیرش پیش شرط توسط یهودی امام (ع) با او وارد بحث و گفتگو میشود، و او را مجاب میکند؛
به نظر می رسد بدون وجود هر یک از این عناصر ( عدل و اخلاص ) جریان گفتگو یا انجام نمی پذیرد یا نتیجه نخواهد داد،
گوینده یا پیام گذار، مخاطب یا پیام گیر؛ پیام یا گُفتار، ابزار یا وسایل، لذا با توجه به وجود این عناصر اصلی می توان شرایط و لوازم گفتگو را بر اساس ویژگی های هر یک از این وجوه به دست اورد، بنابراین نباید با احساس با کسی به گفتگو نشست؛ گفتگو باید عقلایی و منطقی باشد، مدار و محور گفتگو بر حسب عناصر مذکر مشخص باشد، گفتگو گران از پراکنده گویی بپرهیزند، عقل؛ منطق و عدالت چاشنی گفتگو باشند؛ قابل آزمون و استدلالی باشند؛ از جانب عقل و منطق حمایت شوند، پیام یا گفتگویی که احساسی باشد یقینا دوام و قوامی نخواهد داشت؛ و استمرار آن جزء ضرر هیچ پیامد مثبتی نخواهد داشت، منطقی بودن پیام و گفتگو زمینه پذیرش عقلانی ان را فراهم می سازد، و آن را در اندیشه مقبول می نماید، خداوند در سوره ها و ایات مختلف بر این اصل تاکید میکند؛ از باب مثال در سوره نساء آیه ۹ می فرماید (فلیتقوا لله و لیقولوا قولا سدیدا) پس باید پروای خدا کنند و سخن محکم و متقن گویند؛ پیامها و گفتگو ها باید در حد امکان به زیور فصاحت و بلاغت آرسته باشند؛ روشن بودن اهداف و غایات از لوازم مهم در گفتگوهاست؛ به گونه ای که اگر این اهداف برای طرفین گفتگو شناخته شده و روشن باشد می توان امیدوار بود؛ که طرفین در مسیر دست یابی به تبادلی سودمند توفیق حاصل کرده، خود و مخاطبین بهره مند میگردند؛ در هر جامعه ایی که سخن گفتن در اقسام جلوه ها تکثر یابد؛ حقیقت به راحتی ظاهر شود و به زبانهای مختلف بیان گردد؛ آن جامعه از شرایط و بسترهای لازم برای گفتگو جهت اخذ حقیقت و داد و ستد تمدنی - فرهنگی برخوردار تر است؛ در چنین مباحثاتی امامان معصوم (ع) وقتی با غیر مسلمین گفتگو میکردند؛ ادله مخالفان را به حدّی با دقت گوش میکردند، که گویی ادله شان را پذیرفته اند؛ لذا در تمام گفتگوها باید بر مبنای آموزهای دینی و قرانی؛ و سیره معصومین ع گفتگوها انجام پذیرد؛ تا در جامعه اثر مثبت داشته باشد؛ و مسیر بسط معرفت هموار گردد؛ و الا جواب معکوس خواهد داد
هادی جلالی زاده
۱۲ بهمن ۱۳۹۷