اخبار عمومی
اعلام وصول 2
307696
تاریخ انتشار: 1401/10/03 12:29
شفقنا - روزنامه نیویورک‌تایمز در یادداشتی به قلم ستون‌نویس قدیمی‌اش پل کروگمن، نوشت: آینده چین هرگز شبیه روند سال‌های اخیر این کشور نخواهد بود.

به گزارش سرویس ترجمه شفقنا، در این یادداشت می‌خوانیم: قدرتمندترین رهبران جهان امسال سال‌های بسیار متفاوتی را سپری کرده‌اند. در آغاز سال 2022، بسیاری جو بایدن را به عنوان یک رئیس‌جمهور شکست‌خورده معرفی می‌کردند. آن روزها برنامه قانونگذاری او متوقف شده بود و این در حالی بود که به نظر می‌رسید چند ماه بعد هم مشکلات اقتصادی آسیب‌های ویرانگری به حزب متبوع او در انتخابات میان‌دوره خواهد زد. با این حال آن‌چه در عمل اتفاق افتاد کاملا برعکس بود: قانون کاهش تورم- که عمدتاً یک لایحه اقلیمی برای تغییر دادن میدان بازی بود- تصویب شد؛ دموکرات‌ها در انتخابات بهتر از حد تصور عموم عمل کردند و آن موج قرمزی که بسیاری منتظرش بودند، ایجاد نشد؛ و در حالی که بسیاری از اقتصاددانان هنوز هم پیش‌بینی می‌کنند که یک رکود اقتصادی بزرگ در راه است، با این حال نرخ بیکاری هم‌چنان پایین ماند و تورم هم کاهش یافت.

در نقطه مقابل، در اوایل سال جاری شی جین‌پینگ رهبر قدرقدرت چین، هنوز لاف پیروزی خود بر کووید را می‌زد. حقیقت این است که مدت زمان زیادی مردم دنیا این ادعاها را به کرات می‌شنیدند که موفقیت ظاهری چین در مدیریت همه‌گیری کرونا ظهور این کشور به عنوان قدرت پیشرو را در جهان تسریع خواهد کرد. حالا ولی شی سیاست «کووید صفر» خود را به طور ناگهانی پایان داده، و این در حالی است که نشانه‌های زیادی خبر از احتمال افزایش شدید تعداد مرگ‌ومیرهای کرونایی و نیز شمار افراد بستری‌شده در بیمارستان می‌دهند- که بی‌تردید سیستم مراقبت‌های بهداشتی تحت فشار زیادی قرار خواهد داد. در زمینه اقتصاد هم به نظر می‌رسد اقتصاد چین طی دو یا سه سال آینده با مشکلات بزرگی روبرو خواهد شد؛ و پیش‌بینی‌های بلندمدت رشد اقتصادی چین نیز در حال کاهش بوده است.

در واقع به نظر می‌رسد آینده چین مانند گذشته‌اش نخواهد بود. چرا؟

توانایی و موفقیت چین در محدود کردن شیوع ویروس کرونا با کمک قفل‌ها و قرنطینه‌های شدید قرار بود نشان‌دهنده برتری رژیمی باشد که نیازی به مشورت با مردم ندارد و به سادگی می‌تواند کاری را که باید انجام شود، انجام دهد. با این حال، در حال حاضر امتناع شی از آماده‌سازی برای آغاز یک سیاست و حرکت جدید به همراه شکست این کشور در زمینه تولید یا خرید واکسن‌های موثر و البته پیگیری برنامه واکسیناسیون افراد آسیب‌پذیر ضعف دولت‌های استبدادی را برجسته کرده- که آن‌ها هیچ‌کس نمی‌تواند به رهبر بگوید چه زمانی دارد اشتباه می‌کند.

گذشته از چشم‌انداز قریب‌الوقوع قتل عام کرونایی، به نظر می‌رسد که مشکلات طولانی‌مدت اقتصاد کلان چین نیز دارد به نقطه اوج نزدیک می‌شود.

سال‌هاست که همگان به وضوح می‌دانند که چین به‌رغم تاریخچه فوق‌العاده رشد اقتصادی‌اش یک اقتصاد به شدت نامتعادل دارد. در واقع تنها میزان ناچیزی از مزایا و دستاوردهای رشد به دست خانواده‌ها رسیده و بنابراین هزینه‌های مصرف‌کننده در قیاس با سهم او از تولید ناخالص داخلی پایین است. با این که این شکاف را تاکنون نرخ‌های بسیار بالای سرمایه‌گذاری پر کرده است- ولی همه نشانه‌ها حکایت از این می‌کنند که بازده سرمایه‌گذاری به شدت کاهش یافته و کسب‌وکارها تمایلی به سرمایه‌گذاری‌های جدید ندارند.

با این وجود، چین توانسته میزان اشتغال کامل را حفظ کند- که البته این دستاورد عمدتاً با ترویج حباب عظیم مسکن حاصل آمده است. بخش املاک و مستغلات چین به طرزی باورنکردنی متورم است و تخمین زده می‌شود که حداقل 29 درصد از تولید ناخالص داخلی چین را شامل می‌شود و سهم سرمایه‌گذاری در املاک و مستغلات به عنوان سهمی از تولید ناخالص داخلی چین دو برابر بیشتر از آمریکا در اوج حباب قیمتی دهه 2000 برآورد می‌شود.

این یک وضعیت پایدار نیست. اقتصاددانان در توضیح چرایی ناپایداری آن اغلب به قانون استاین استناد می‌کنند که می‌گوید «اگر چیزی نتواند برای همیشه ادامه یابد، متوقف خواهد شد». حالا هم این که حباب چین چگونه پایان خواهد یافت، دقیقاً مشخص نیست. اتفاقی که ممکن است از طریق کاهش شدید رشد روی دهد، یا شاید هم این اتفاق به این شکل روی دهد که بعد از یک دوره‌ رشد پایین- که گستره واقعی مشکل را پنهان کرده- به طور ناگهانی شاهد پایان حباب چین باشیم. این اتفاق با این حال قطعی است.

با این حال نکته شگفت‌انگیز پیش‌بینی‌های تحلیلگران درباره رشد بلندمدت اقتصاد چین است.موضوعی که درباره‌اش نباید دو نکته مهم را نادیده گرفت. اول این که هیچ کس به خوبی نمی‌تواند رشد بلندمدت را پیش‌بینی کند. این نکته‌ای است که رابرت سولو اقتصاددان معروف بر آن تاکید کرده و به کنایه می‌گوید که تلاش برای توضیح تفاوت‌ها در نرخ رشد ملی اغلب به نوعی جامعه‌شناسی آماتور منجر می‌شود.

نکته دوم اما این که هنگام اندازه‌گیری اندازه اقتصادها، باید بین ارزش دلاری تولید ناخالص داخلی و قدرت خرید حاصل از آن- که معمولاً در اقتصادهای کم‌درآمد بیشتر است- تمایز قائل شد.

طبق معیار دوم، برآوردها حکایت از این می‌کنند که چین در حوالی سال 2016 از ایالات متحده پیشی گرفته است. با این حال وقتی تاثیر و نفوذ ژئوپولتیک را در نظر داشته باشیم، ارزش و اهمیت دلار خودش را بیشتر به رخ می‌کشد.

پس با این اوصاف چین چه زمانی پیشتاز اقتصاد دنیا خواهد شد؟

به تازگی گلدمن ساکس که قبلا پیش‌بینی کرده بود چین تا اواسط دهه 2020 به عنوان قدرت برتر جهان دست خواهد یافت، تاریخ این اتفاق را تا سال 2035 عقب برده است. مرکز تحقیقات اقتصادی ژاپن هم که قبلاً رهبری جهانی چین را تا سال 2028 و سپس 2033 پیش‌بینی کرده بود، حالا می‌گوید که این اتفاق حداقل تا چند دهه دیگر روی نخواهد داد. از نظر برخی از تحلیلگران نیز این اتفاق هرگز روی نخواهد داد.

اما این که این بدبینی جدید از کجا می‌آید؛ می‌توان گفت که بخش زیادی از این مسئله به موضوع جمعیت‌شناسی برمی‌گردد. از سال ۲۰۱۵ به این سو جمعیت چین در سنینی که توانایی کار کردن داشته باشند، مستمراً رو به کاهش بوده است. در واقع چین اگر بتواند رشد سریع بهره‌وری خود را حفظ کند، رشد سریع اقتصادی‌اش را ادامه خواهد داد. اما به نظر می‌رسد گام‌های نادرست و تصمیمات اشتباه، چین را وارد «تله درآمد متوسط» کرده است- که به پدیده‌ای اطلاق می‌شود که به طور گسترده دامن برخی از کشورهای فقیر را می‌گیرد که پس از یک دوره رشد سریع اقتصادی، زمانی که هنوز با سطح درآمد اقتصادهای پیشرفته فاصله دارند، به طور ناگهانی متوقف می‌شوند.

این‌ها هیچ‌کدام البته به معنای نادیده گرفتن صعود باورنکردنی استانداردهای زندگی چینی در چهار دهه گذشته- و هم‌چنین انکار حقیقت تبدیل چین به یک ابرقدرت اقتصادی- نیست. اما اگر انتظار داشتید سلطه اقتصادی چین را در جهان ببینید، شاید ناچار شوید مدت‌زمان زیادی صبر کنید. همان.طور که گفتم، آینده چین شبیه گذشته‌اش نخواهد بود.

برای مطالعه متن کامل خبر به نیویورک تایمز مراجعه کنید



کانال تلگرام عصر جهان



ثبت نظر

نام*
ایمیل(اختیاری)
نظر*