چه شده است بر جنبش دانشجویی استان کهگیلویه و بویراحمد!؟ و کجاییند خصایص تاریخی - علمی جریان دانشجویی؟؟
عصرجهان - اهورا بیباک: «نداشتن و نخواستن» دو ویژه گی تاریخی جنبش دانشجویی ایران است، جنبشی که در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ راه را بر اعطای دکترای افتخاری شاه به نیکسون آمریکایی بست و اما بخاطر این اعتراض، به گلوله بسته شد، و آنجا بود که دکتر شریعتی گفت: «اگر اجباری که به زنده بودن نبود بخاطر آن سه آذر اهورایی خودم را جلوی سردر دانشگاه تهران به آتش میکشیدم»...
جنبش دانشجویی حامل پیام انقلاب اسلامی بود و کمر استعمار، استبداد و استکبار را با خصایص بنیادی خویش شکست.
جنبش دانشجویی در یک اقدام تاریخی سفارت آمریکا را تسخیر و دنیا را تکان داد، طوری که حضرت امام خمینی (ره)، حرکت آنها را انقلاب دوم نامید، جنبش دانشجویی شهید حنیف نژادها بودند که با سلاح معنوی تفسیر قرآن، به مبارزه با زر و زور و تزویر پرداختند، و جنبش داشجویی شهید علم الهدا بود، شهید طیب و،،، که شجاعانه در ۸ سال دفاع مقدس جانفشانی کردند.... و سوم خرداد آفریدند....
جنبش دانشجویی کسانی بودند که خاتمی را ظرف دو ماه به منازعات قدرت فرا خواندند و ریس جمهور کردند و دوم خرداد و اصلاحات آفریدند...
چه شده است بر جنبش دانشجویی استان کهگیلویه و بویراحمد!؟ و کجاییند خصایص تاریخی - علمی جریان دانشجویی؟؟
استقلال طلبی، آرامانگرایی، آزادی خواهی و «نداشتن و نخواستن» جنبش دانشجویی، چهارچوبی است که این جنبش اجتماعی ایران را سالها بعنوان یک «گروه مرجع» معرفی و نهادینه ساخته است.
دانشجو عنصر نقاد و پرسشگری است که برای نظام یک فرصت و نه تهدید است،
اما وقتی دانشجو پیاده نظام احزاب و جریانات بیرون دانشگاه قرار میگیرد، وقتی دانشجو آرمانش به تحقق مطالبه شخصی شغل و نان تنزل پیدا میکند، وقتی نه آلت دست جریانات بیرون دانشگاه و بلکه آلت دست افرادی که نه اصلاح طلباند و نه سابقه اصلاح طبی دارند، میشوند، دیگر نمیتواند نماینده و نماد جریان دانشجویی باشد.
وقتی اسپانسر مالی جلسات دانشجویی، میشود، پیمانکاری از لیدرهای نماینده اسبق جبهه پایداری در مجلس، و صدای نقد و اصلاح طلبی از حلقوم جریانات گاز انبری بیرون میآید، اینجاست که فاجعه است. دانشجو باید با مثلث شوم زر و زور و تزویر مبارزه کند و نه سادلوحانه صدای دیگران از حلقومش بیرون شود.
ای کاش حداقل صدای اصلاح طلبان واقعی استان و زجر کشیده گان جریان اصلاحات از حقومتان بیرون میآمد،
این مطلب نه در دفاع از استانداری بنام موسی خادمی است، بلکه متنی است در دفاع از جریان مظلوم جنبش دانشجویی استان که متاسفانه آلت دست جریانات فرصت طلب و گروههای محفی و قومیت گرا قرار گرفته است.
دانشجویی که عملا خود میگوید من نیروی فلانی هستم!،..... آنهم فلانیی که اسپانسر مالی نماینده سابق پایداری است، چطور میخواهد سخنگوی جریان دانشجویی باشد؟؟
استاندار باید قابل نقد و پرسشگری باشد اما نه برای شغل فراهم کردن و دادن پیمان به فلان فرد، استاندار باید نقد شود اما نه برای انتصاب و یا عزل فلان مدیری که از ایل و تبار ما نیست....
تذکر آخر به برخی دانشجویان، آن است، که حداقل تا زمانی که دانشجو هستید آرمانها خود را جایگزین منافع افرادی که اسپانسر مالی نمایندگان (سابق) اصولگرای افراطی استاناند، نکنید و با استقلال خواهی و آرامانگرایی به راه تاریخی خود ادامه دهید.